جدول جو
جدول جو

معنی حسین کفوی - جستجوی لغت در جدول جو

حسین کفوی
(حُ سَ نِ کَ فَ)
ابن رستم حنفی رومی، قاضی مکه بود و در آنجا در1010 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح صحیح مسلم و جز آن. (معجم المؤلفین از خلاصه الاثر) (کشف الظنون) (هدیه العارفین ج 1 ص 321)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ کَ رَ)
ابن شهاب الدین بن حسین بن محمد بن حیدر حکیم (1011-1078 هجری قمری). صاحب امل الآمل او را یاد کرده است. او راست: ارجوزه در منطق و دیگری در نحو و حاشیه بر تفسیر بیضاوی و حاشیه بر مطول و شرح نهج البلاغه و الاسعاف و هدایه الابرار در اصول دین و کتابی در طب و دیوان شعر. و در هدیه العارفین ج 1 ص 427 مرگ وی را بغلط 1176 هجری قمری نقل کرده است. (ذریعه ج 9 ص 248)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ صَ فَ)
فرزند سلطان محمد مکفوف پسر شاه طهماسب، که شاه اسماعیل دوم او را کشت. اشعاری از وی در مجمعالفصحاء (ج 1 ص 22) و مجمعالخواص (ص 26) آمده است. (ذریعه ج 9 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ کَ)
دهکدۀ حوزۀ بسیار خرم و سرسبزی است که از قلعۀ مرادبیگ نخستین قریۀ کوهدامن سمت شمالی تقریباً سه هزارگز بطرف سرایخواجه واقعست. این حوزه کاملاً مشجر و مزروع بوده و حاوی انواع اشجار مثمر و غیر مثمر و دارای هر گونه میوه از قبیل انگور، سیب. آلوبالو. زردآلو، آلوبخارا، چهارمغز و غیره میباشد. قریه بر سر جادۀ عمومی بین کابل و چاریکار واقع و در کندسرک چندین دکان نیز وجود دارد که عابرین هنگام رفت و آمد برای چند دقیقه یی فرودآمده بصرف چای و میوه میپردازند. در سمت شرقی سرک، تقریباً به فاصله 500 گز، قرارگاه عسکری واقع شده که یک لواء از قوای مرکز، در آنجا مستقر میباشد. این موضع در زمان حکومت امیر حبیب اﷲخان شهید مسکن شخصی میرزا محمدحسین، مستوفی آن زمان بود که بعد از اعدام مشارالیه در وقت امانیه ضبط گردید، و هنگامیکه محتر گل مهنمد در سال 1309 هجری قمری بسمت رئیس تنظیمه (؟) در کوهدامن کار میکرد این موضع را بنام میرزا محمدحسین مذکور ’حسین کوت’ تسمیه کرد و بعداً بحیث اردماه قرار گرفت. در این حوزه درخت چنار خیلی زیاد و نظررباست. این موضع از حیث ارتباط بحکومت درجه اول کوهدامن مربوط ولایت کابل بوده و از کابل در حدود 25 هزارگز مسافت دارد. (فرهنگ جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در پنج هزارگزی جنوب باختری فومن. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدل مرطوب مالاریائی. دارای 60 تن سکنه میباشد. طالشی زبانند. از کشت رودخان مشروب میشود. اهالی به ذغال فروشی و کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی: شال بافی. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ بَ دَ)
ابن سامی بن علی بدوی شافعی مدرس جامع ازهر بود و در قاهره در 1362 هجری قمری 1943/ میلادی درگذشت. او راست: ’قصه سیدنا داود’ و جز آن. (معجم المؤلفین از الاعلام الشرقیه ج 2 ص 105) (فهرست کتاب خانه ازهر ج 6 ص 20)
لغت نامه دهخدا
(بَ غَ)
حسین بن مسعود بن محمدبغوی. وی شافعی بود. کنیه اش ابومحمد و لقبش فراء و محی الدین و محی السنه. در علم فقه و تفسیر و ادبیات وحدیث و رجال و معرفت و اسامی صحابه و روایت اخبار دست داشت. او راست: 1- تفسیر القرآن. 2- التهذیب در فقه شافعی. 3- الجمع بین الصحیحین. 4- شرح السنه. 5- معالم التنزیل در تفسیر و ظاهراً این کتاب غیر از تفسیر القرآن است. 6- مصابیح السنه در حدیث و شبیه کتاب من لایحضره الفقیه ابن بابویه صدوق است که اسناد اخبار را حذف کرده و خبر را به راوی اصل که از معصوم شنیده است نسبت میدهد و تفسیر مذکور متوسط است و از تفاسیر صحابه و تابعین و مابعد ایشان نقل کرده و تاج الدین ابونصر عبدالوهاب بن محمد حسینی متوفی به 875 هجری قمری آنرا تلخیص کرده است. بغوی با غزالی معاصر بوده و در سال پانصد و ده یا یازده یا شانزده هجری قمری در مرورود وفات یافت و زادگاهش شهر بغ یا بغشور مابین مرو و سرخس و هرات بوده و در مقام نسبت بدانجا بغوی گفتن شاذ و مخالف قیاس است. (از ریحانه الادب). و رجوع به نامۀ دانشوران ج 4 و لغات تاریخیه و جغرافیه وحبیب السیر ج 2 و تاریخ الخلفا ذیل محی السنه و اعلام زرکلی و انجمن آرا و معجم المطبوعات و مآخذ آن شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِبَ غَ)
ابن مسعود بن محمد معروف به ابن فراء بغوی شافعی در مروالرود خراسان در 516 هجری قمری 1122/م. پس از هفتادواند سال عمر و دیدن بیش از هشتاد راوی حدیث درگذشت. او راست: معالم التنزیل در تفسیر و مصابیح السنه و التهذیب و شمائل النبی و ’الجمع بین الصحیحین’. (سیر النبلاء ج 12 ص 103) (طبقات الشافعیه ج 37 ص 2) (تذکره الحفاظ ج 15 ص 2) (ابن خلکان ج 1 ص 402) (شذرات ج 4 ص 48) (روضات ص 246) (طبقات المفسرین سیوطی 12) (مفتاح السعاده) (کشف الظنون) (معجم المؤلفین) (هدیه العارفین ج 1 ص 312) (تاریخ گزیده ص 809 و 813)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ فَ)
او راست: السراج الوهاج عن ذکر العوائد و حقوق الزواج که در 1310 هجری قمری 1892/ میلادی تألیف کرده است. (معجم المؤلفین از فهرست کتاب خانه ازهر ج 6 ص 28)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ کُ تُ)
ابن عبدالله یمین شاعر. دیوان شعر دارد. و در 1152 هجری قمری 1730/ میلادی زنده بوده است. (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ سَهَْ)
تبریزی خطاطشاعر. پس از حملۀ عثمانیان از تبریز به کاشان آمد و دوازده سال سکونت گزید و به هند رفت و 1003 هجری قمری در آنجا درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 479) (خط و خطاطان)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ صَ فَ)
شاه سلطان حسین صفوی، (1694-1722 میلادی) فرزند شاه سلیمان اول (شاه صفی دوم) صفوی فرزند شاه عباس دوم، فرزند شاه صفی اول، فرزند شاه عباس اول صفوی است. شاه سلطان حسین شش برادر کوچکتراز خود داشت و پدرش شاه سلیمان هنگام مرگ وصیت کرد که تخت و تاج به سلطان مرتضی که از نظر سن کمتر و- از نظر عقل برتر از سلطان حسین بود تعلق گیرد، لیکن امرا پس از مرگ او سلطان حسین که بزرگترین فرزند شاه سلیمان بود را به تخت نشاندند. هدایت درباره روزگاراو مینویسد: ’رقاصان کابلی عزیزتر از بطلان زابلی بودند، و لولیان شیرازی محترم تر از دلیران قفقازی، میدانهای مصاف به ایوانهای زفاف تغییر یافت، و مضمار رزم به مزمار بزم، ارباب ریاضت را خشک مغز خواندند و حکما را مبتدع نام کردند...’. و پس از اشاره به طرد و اخراج علما مانند ملا محمد صادق اردستانی گوید: قدرت به دست زنان و حرم سرایان افتاده بود. و سپس داستان خرابی اوضاع قندهار، و آمدن میرویس غلیجائی برای عرض حال به اصفهان، و عدم توجه اولیای امر بخواسته های وی، و بازگشت او و برافراشتن علم طغیان و استقلال در قندهار یاد کرده است. و چنانکه میدانیم پس از مرگ میرویس، برادرش عبدالعزیز جای وی بگرفت و هرات را نیز بگشود و پس از او پسرش محمود نشست و چون شاه سلطان حسین قدرت عزل او را نداشت فرمان حکومت و لقب صوفی صافی ضمیر برایش فرستاد اما او قانع نشد و به طرف کرمان وسپس شیراز حمله برد و اصفهان را محاصره کرد. هدایت گوید: در این حال علما و روحانیون اصفهان تعویذ و دعای جوشن صغیر مینوشتند و به بازوی شاه می بستند و عاقبت در بامداد جمعه 12 محرم 1135 هجری قمری شاه سلطان حسین صفوی با جمعی از امرا از شهر درآمده و در فرح آبادبه نزد محمود غلیجائی افغان آمده خود را خلع کرد و تاج را بر سر محمود نهاد. و روز چهاردهم محمود به شهر درآمد و شاه را در اندرون زندانی کرد. و در 1141 هجری قمری چون لشکر عثمانی بخشهائی از غرب ایران را اشغال کرده و شاه سلطان حسین را از محمود خواستند، او شاه زندانی را کشت و سرش را برای ایشان فرستاد. و جنازه اش را در قم دفن کردند. از آثار وی مدرسه چهارباغ و کاخ فرح آباد و تعمیر چهل ستون باقی است. وزیران وی به ترتیب عبارتند از: 1- شاه قلی پسر شیخعلی زنگنه. 2- محمد مؤمن شاملو. 3- میرزا طاهر وحید قزوینی. 4- فتحعلیخان داغستانی پسر القاص میرزا بن ایلدرم. 5- آخرین وزیر وی محمدقلیخان بود که بدست افغانها کشته شد. پسرش طهماسب میرزا در هنگام محاصرۀ اصفهان به ولایت عهد منصوب شده بود پس از شنیدن خبر قتل پدر در قزوین خود را شاه خواند. رجوع به طهماسب دوم و روضه الصفای ناصری و ذریعه ج 2 ص 84 و فهرست سبک شناسی ج 3 و مسکوکات رابینو ص 40 و تاریخ مشروطۀ کسروی ص 484 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن علی بن ابی منصور صوفی مالکی. ساکن مصر و ملقب به صفی الدین. او راست: کتاب الرساله. وی در 682 هجری قمری 1283/ میلادی درگذشته است. (ایضاح المکنون) (معجم المؤلفین) (روضات ص 226)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ کَ)
دهی است از دهستان ورگهان بخش هوراند شهرستان اهر. واقع در 29500گزی جنوب خاوری هوراند و 16هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. ناحیه ای است کوهستانی معتدل. دارای 66 تن سکنه میباشد. ترکی زبانند. از رود خانه کجرود و چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ نَ قَ)
ابن رشید بن قاسم حسینی رضوی هندی نجفی حائری. در کربلا در 1170 هجری قمری درگذشت. دیوان شعر به نام ذخائرالمال و یک بدیعیۀ به قافیه و وزن برده دارد و شاگرد سید نصرالله مدرس حائری بود. (ذریعه ج 9 ص 248 و ج 10 ص 7) (معجم المؤلفین)
ابن بنده حسین لکهنوی بن محمد بن سیددلدار علی نقوی که در 1325 هجری قمری درگذشت. او راست: الدرالنضید و جز آن. (ذریعه ج 8 ص 81 و ج 13 ص 299)
لغت نامه دهخدا
(نَ قَ)
حسین (سید...) بن سیددلدارعلی نقوی لکهنوئی. از فقها و علمای امامیۀ هندوستان است و در 17سالگی به مقام اجتهاد رسیده و به سال 1273 هجری قمریدر لکهنو درگذشته است. از تألیفات اوست: اصالهالطهاره. الافادات الحسینیه. الامالی. التجزی فی الاجتهاد. تجویدالقرآن. حاشیۀ شرح هدایه. الحدیقه السلطانیه فی المسائل الایمانیه، به زبان فارسی. روضهالاحکام. طردالمعاندین فی مسأله اللعن علی المنافقین. المجالس المفجعه. مناهج التدقیق. الوجیز الرائق. و نیز تفسیر چند سوره از قرآن. رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 231 شود
حسین (سید...) بن سیددلدارعلی نقوی لکهنوئی. از علمای امامیۀ هندوستان است و به سال 1260 هجری قمری در لکهنو وفات یافت. او راست: الباقیات الصالحات، به زبان اردو. تحقیق معنی ان شأالله. حاشیۀ تحریر اقلیدس. حاشیۀ شرح تحریر اقلیدس. تذکره الشیوخ و الشبان. رجوع به ریحانه الادب ج 4 ص 230 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ هَِ رَ)
ابن یوسف. کلمات قصار علی را به شعر فارسی در قرن دهم هجری ترجمه کرده است هر یک بیک رباعی. (ذریعه ج 4 ص 77) (ریاض العارفین ص 65) (حبیب السیر)
ابن ادریس بن مبارک انصاری مکنی به ابوعلی. متوفی 301 هجری قمری او راست: تاریخ البخاری. (هدیه العارفین ج 1 ص 304)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ تَ قَ)
شیخ کمال الدین. محتسب هرات در زمان سلطان سعید و میرزا حسین بایقرا و در 988 هجری قمری درگذشت. (رجال حبیب السیر ص 142 و 147)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ حَ مَ)
ابن عبدالله بن رواحه بن ابراهیم حموی مکنی به ابوعلی انصاری ادیب، در واقعۀ عکا در شعبان 585 هجری قمری کشته شد. شعر وی در معجم الادباء ج 4 ص 7 و ج 4 ص 51 آمده است
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خَ)
ابن شمس الدین محمد خفری. ملقب به قوام الدین. او راست: جعفریه در حساب به فارسی که بنام شاه سلطان جعفر نگاشته است. (ذریعه ج 5 ص 109)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن محمد بن الرضا آوی علوی. شاعر آخر سدۀ هفتم و آغاز هشتم هجری. ادیب مترسل بود. او راست: ترجمه محاسن اصفهان از مفضل بن سعد مافروخی که به سال 729 هجری قمری بپایان رسانیده و براون آن را در 1901 م. به انگلیسی ترجمه و چاپ کرد، عباس اقبال ترجمه فارسی آوی را در سال 1328 هجری شمسی در تهران پخش کرده است. اشعار آوی در ص 6، 7، 24، 28، 31، 33، 43، 44، 58، 99، 101، 115، 131، 132، 135 آن کتاب دیده میشود
لغت نامه دهخدا